مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
بیا به سـاحت خـورشیـد اِنَّـمـا بـرویـم به دیـدن گــلی از گـلشـن کـسـا برویم مدینه گشته چراغان ز نـور بارقـهاش زده است دست تمنا شفق به صاعقهاش جهان به دُرج ولایت یکی گوهر دارد بــه گـاهـوارۀ عزّت عـلـی پـسر دارد ببین به خانۀ زهرا حضور فوج ملک گرفته راه سما را خـروش موج ملک مـهـی ز گـسـتـرۀ آسـمـان فـرود آمــد بــه گـوش بـادیـه آوای رود رود آمـد کسی که خُلد برین را خدا به نامش کرد مَلک زمین و زمان انس و جان سلامش کرد کسی که جلوۀ حق در فروغ رویش بود نشــان بوســۀ مستانـه بر گـلویش بود ندیده چشم دو عـالـم چنـین طـلایـۀ او نشسته شـاخۀ طـوبـی به زیر سایۀ او به ابر گفتم از او چشم مهربان تر کیست ز شرم، صاعقه زد، هرکجا رسید گریست تو ای ترانۀ رودی که جاری عشق است صفا ز یمن تو اندر صحاری عشق است صـدای سبـز تو میآید از دل صحـرا چه با صفا شده ای گل ز تو گل صحرا نهفـته زورق عزّت به مـوج سینـۀ تو شـرف نشسته چه مستانه در سفینۀ تو بسیـط مهـبـط تو جـلـوۀ بهـاران است رهین منّت خاکت بهشت رضوان است نه اینکه ساقی ایمان اسیر جـام تو شد هزار یوسف مصری یکی غلام تو شد اگر به نام تو آدم لـبـش نـمـیجـنـبـیــد چگونه عفو خدا را به چشم خود میدید نجات نوح ز طوفان ز خیر و برکت توست جهان و هرچه در آن است مات هیبت توست کلام معـجـز صد مـوسی کـلیـم تـویی طلایـه دار کـرامت تویی، کـریم تویی گرفته فطرس اگر پَر ز یُمن مقدم توست هزار چشمۀ احسان به چشم زمزم توست فـدای مقـدم پاکـت جهان و هستی بـاد بنازمت که دلت پُر ز حـق پرستی باد به(آذری) نظری کن توای بصیرت عشق ببخش رزق دلش را تو هُرم طینت عشق |